8 مرحله رشد روانی اجتماعی

رشد
کوچ مه سا

گردآوری و ترجمه: مه سا حریری

کوچ رشد بانوان با تخصص روابط، مدیرعامل خانه رشد دایان

  • پیشینه

اریک اریکسون یک روانشناس آلمانی-آمریکایی بود که به همراه همسرش جوآن به دلیل کارش در زمینه رشد روانی-اجتماعی شناخته شد. او تحت تأثیر زیگموند و آنا فروید قرار گرفت و با ابداع عبارت «بحران هویت» به شهرت رسید. اگرچه اریکسون حتی مدرک لیسانس نداشت، اما به عنوان استاد در هاروارد و ییل خدمت کرد.

او در 15 جون 1902 در فرانکفورت متولد و در سن 92 سالگی در 12 می 1994 از دنیا رفت.

از وی کتابهای روانشناسی زیادی به چاپ رسیده است که در بین آنها کتاب “حقیقت گاندی” او برنده جایزه معتبر پولیتزر شد.

 

 

اریکسون نظریه فروید را از سه نظر گسترش داد:

1. گسترش مرحله رشد: فروید بر کودکی تاکید کرد و اعلام کرد که شخصیت تقریبا در 5 سالگی شکل می گیرد، در حالیکه اریکسون معتقد بود شخصیت در طول عمر، در هشت مرحله متوالی، به رشد کردن ادامه می دهد.
2. تاکید بیشتر بر من (ایگو) بیشتر از نهاد (اید): از نظر اریکسون، من بخش مستقل شخصیت است و وابسته به نهاد یا خدمتگزار آن نیست.

3. تاکید بر تاثیر نیروهای فرهنگی و تاریخی بر شخصیت: او معتقد بود که ما بطور کامل تحت کنترل عوامل زیستی فطری در کودکی قرار نداریم.

این مقاله عمدتاً شامل ترجمه ای از این منبع است. برای مشاهده ویدیو معرفی می توانید اینجا کلیک کنید. سایر منابع در بخش های مربوطه ذکر شده اند.

 

اریک اریکسون

8 مرحله رشد اریک اریکسون

8 مرحله

نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون 8 مرحله را مشخص می کند که یک فرد سالم از تولد تا مرگ باید از آن عبور کند. هر مرحله برای رشد ما به عنوان یک کل بسیار مهم است و در هر مرحله با نیازهای متفاوتی مواجه می شویم، سؤالات جدیدی می پرسیم و با افرادی ملاقات می کنیم که بر رفتار و یادگیری ما تأثیر می گذارند. 

نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون در میان سایر نظریه های رشد برجسته است زیرا او معتقد بود انسان ها از بدو تولد تا مرگ به رشد خود ادامه می دهند و در هر مرحله به همان اندازه می توانند شکوفا شوند و ناامید شوند.

خصوصیات بارز نظریه اریکسون:
  • تمرکز بر انسان سالم نه بیمار
  • کوشش برای در آمیختن یافته های تجربی و بالینی با بینش تاریخی و فرهنگی، برای توجیه بهتر شخصیت فرد
  • توجه به حساسیت و اهمیت هویت در شخص
  • تکیه بر تغییرات رشدی و تکاملی انسان در تمام طول عمر

1. اعتماد بنیادین در برابر بی اعتمادی (1 تا 2 سالگی)

مرحله 1 رشد

در دوران نوزادی وارد اولین مرحله ای می شویم که اریکسون آن را اعتماد بنیادین در مقابل عدم اعتماد نامید. ما از خود می پرسیم که آیا می توانیم به دنیا اعتماد کنیم یا خیر و از خود سوال می کنیم که آیا این جهان امن است یا خیر؟ یاد می گیریم که اگر اکنون بتوانیم به کسی اعتماد کنیم، در آینده نیز می توانیم به دیگران اعتماد کنیم. اگر ترس را تجربه کنیم، شک و بی اعتمادی در ما ایجاد می شود. کلید رشد ما مادرمان است. این مرحله در تئوری دلبستگی، مرحله دلبستگی ایمن نامیده می شود.

به علت آنکه نوزاد بطور کامل وابسته است، اعتماد در او به کیفیت و قابلیت اطمینان کسی که از او پرستاری می کند بستگی دارد. چنانچه مادر ناسازگار، پس زننده یا از نظر عاطقی غیر قابل دسترس باشد، منجر به رشد حس بی اعتمادی در کودک خواهد شد و این باور به وجود می آید که جهان ناسازگار و غیر قابل پیش بینی است. 

فردی که این مرحله را به خوبی طی نکرده باشد (منبع: همسرگزینی آگاهانه، دکتر محمدرضا سرگلزایی) می تواند بسیار بدبین یا همیشه مضطرب باشد. رفع مشکلات ناشی از هریک از این مراحل با تجربه روان درمانی طولانی مدت و در اتاق درمان اتفاق می افتد نه در سایر روابط.

2. استقلال (خودگردانی) در مقابل شرم و تردید (2 تا 4 سالگی)

مرحله 2 رشد

در اوایل کودکی، ما خود را تجربه می کنیم و بدن خود را کشف می کنیم. در این مرحله دوم یاد می گیریم که بین خودگردانی در مقابل شرم و تردید تغییر کنیم. می پرسیم: اشکالی ندارد که من باشم؟ اگر به ما اجازه داده شود که خودمان را کشف کنیم، اعتماد به نفس را در خود پرورش می دهیم. اگر اینطور نباشیم، می توانیم شرم و شک و تردید در خود ایجاد کنیم. هر دو والدین اکنون نقش اصلی را ایفا می کنند.

اریکسون همانند فروید عقیده داشت که آموزش آداب دستشویی رفتن، بخش حیاتی و ضروری این فرآیند است. اما استدلال اریکسون کاملا با فروید متفاوت بود. سایر رویدادهای حائز اهمیت در این مرحله شامل بدست آوردن کنترل بیشتر بر انتخاب غذا، اسباب بازی و لباس است.

کودکانی که این مرحله را با موفقیت بگذرانند، احساس امنیت و اطمینان می کنند و در غیر اینصورت حس بی کفایتی و تردید به خود در آنها ایجاد می شود.

3. نوآوری و ابتکار در مقابل گناه (4 تا 5 سالگی)

مرحله 3 رشد

در مرحله سوم بعدی، با ابتکار در مقابل گناه آشنا می شویم. در پیش دبستانی، ما ابتکار عمل را به دست میگیریم، چیزهای جدید را امتحان میکنیم، و اصول اولیه مانند چرخش چیزها را یاد میگیریم. می پرسیم: آیا کاری که انجام می دهم برای من اشکالی ندارد؟ اگر تشویق شویم می توانیم دنبال علایق خود باشیم. اگر به ما بازدارند یا به ما بگویند که کاری که انجام میدهیم احمقانه است، میتوانیم احساس گناه کنیم. ما اکنون از تمام خانواده یاد می گیریم.

کودکانی که این مرحله را با موفقیت بگذرانند، حس توانایی شخصی و امکان رهبری دیگران را پیدا می کنند. آنهایی که در بدست آوردن این مهارتها ناکام می مانند، حس گناه، شک به خود و کمبود ابتکار در آنها باقی خواهد ماند. از آنجاییکه مهارت تفکر خلاق و حل مساله در کلیه مراحل زندگی بسیار مهم است گذر موفق از این مرحله رشد در کیفیت برخورد با چالش های زندگی بسیار موثر خواهد بود.

4. کوشایی و لیاقت (جدیت) در مقابل حقارت (5 تا 12 سالگی)

مرحله 4 رشد

در مرحله چهارم، کوشایی در مقابل حقارت را بررسی می کنیم. اکنون ما علایق خود را کشف می کنیم و متوجه می شویم که با دیگران تفاوت داریم. ما می خواهیم نشان دهیم که می توانیم کارها را درست انجام دهیم.

 می پرسیم آیا می توانیم در این دنیا موفق شویم؟ اگر از سوی معلمان یا همسالان خود به رسمیت شناخته شویم، سخت کوش می شویم، که کلمه دیگری برای کوشایی است. اگر بازخورد منفی بیش از حد دریافت کنیم، شروع به احساس حقارت می کنیم و انگیزه خود را از دست می دهیم. همسایگان و مدارس ما اکنون بیشترین تأثیر را بر ما دارند.

5. هویت در مقابل سردرگمی نقش (13 تا 19 سالگی)

مرحله 5 رشد

در دوران نوجوانی وارد مرحله پنجم می شویم که در آن پیچیدگی هویت در مقابل سردرگمی نقش را بررسی می کنیم. یاد می گیریم که نقش های اجتماعی متفاوتی داریم. ما دوست، دانشجو، بچه و شهروند هستیم. بسیاری از افراد دچار بحران هویت می شوند. 

اگر والدین ما اکنون به ما اجازه دهند بیرون برویم و کاوش کنیم، می توانیم هویت پیدا کنیم. اگر آنها ما را وادار کنند تا با نظرات آنها مطابقت کنیم، می توانیم با سردرگمی نقش مواجه شویم و احساس گمراهی کنیم. کلید یادگیری ما همسالان و الگوهای ما هستند.

اریکسون بر این باور بود که تکلیف عمده نوجوان کسب هویت است، یعنی فهمیدن پاسخ این دو سوال: “من کی هستم؟” و “چه می کنم؟”

او بحران این دوره را بحران هویت نامید و آنرا بخش جدایی ناپذیر رشد سالم روانی/اجتماعی دانست. همچنین معتقد بود این دوره را بایستی دوره نقش آزمایی دانست که در آن فرد ممکن است برای شکل دادن به مفهوم یکپارچه ای از خود، رفتارها، عقاید و علایق گوناگونی را امتحان کند. اگر مراحل قبلی به سلامت نگذشته باشند مشکلات ناشی از آنها به بحران نوجوانی اضافه می شود.

ویژگی فردی که از این بحران به سلامت بیرون آمده و هویت مشخصی دارد این است که یک نظام ارزشی چارچوبمند دارد. خط قرمزهای ارزشی دارد و دایما تغییر مسیر نمی دهد. این نظام ارزشی بایستی خودپذیر، قابل گفتگو و نقد باشد و از روشهای سالم بدست آمده باشد نه ناشی از تقلید از دیگران یا ایده ها. (منبع: همسرگزینی آگاهانه، دکتر محمدرضا سرگلزایی)

6. صمیمیت در مقابل انزوا (20 تا 40 سالگی)

مرحله 6 رشد

به عنوان بزرگسالان جوان، اکنون در مرحله ششم خود، تمرکز خود را به درک صمیمیت در مقابل انزوا معطوف می کنیم. ما به آرامی می فهمیم که هستیم و شروع می کنیم به رها کردن روابطی که قبلاً ایجاد کرده بودیم تا با آنها سازگار شویم. 

از خود می پرسیم که آیا می توانیم عشق بورزیم؟ اگر بتوانیم تعهدی بلند مدت داشته باشیم، مطمئن و خوشحال هستیم. اگر نتوانیم روابط صمیمی برقرار کنیم، ممکن است در نهایت احساس انزوا و تنهایی کنیم. دوستان و شرکای ما اکنون محور توسعه ما هستند.

فرد در این مرحله از رشد برای ازدواج آماده است، در این مرحله است که فرد می تواند من و تو را تبدیل به ما کند و عضویت در نهاد خانواده را بعنوان یک کار تیمی بپذیرد. اگر به هر دلیلی در مراحل قبلی مانده باشد مثلا فردی 40 ساله که مرحله هویت یا نوآوری را با موفقیت طی نکرده است نمی تواند شخص مناسبی برای ازدواج باشد. فردی که در مرحله هویت مانده باشد را اصطلاحا نوجوان ابدی می نامیم!

7. آفرینندگی و مولد بودن در مقابل رکود (40 تا 65 سال)

مرحله 7 رشد

وقتی به چهل سالگی می رسیم راحت می شویم، از اوقات فراغت خود خلاقانه استفاده می کنیم و شاید شروع به کمک به جامعه کنیم.

مرحله هفتم Generativity در مقابل Stagnation را تعیین می کند. دغدغه ما زایش است. اگر فکر کنیم که بتوانیم نسل آینده را به این دنیا هدایت کنیم، خوشحالیم. اگر برخی درگیری ها را زودتر حل نکنیم، می توانیم بدبین شویم و رکود را تجربه کنیم. اکنون افراد خانه و محل کار بیشترین تأثیر را بر ما دارند.

8. تمامیت در مقابل یأس (از 65 سالگی تا پایان عمر)

مرحله 8 رشد

در مرحله پایانی هشتم با Ego Integrity vs Despair روبرو هستیم. همانطور که بزرگتر می شویم، تمایل به کاهش سرعت داریم و شروع به نگاه کردن به زندگی خود می کنیم. 

می پرسیم: چگونه کار کردم؟ اگر فکر کنیم خوب عمل کرده ایم، احساس رضایت و صداقت در ما ایجاد می شود. اگر نه، می توانیم ناامیدی را تجربه کنیم و بدخلق و تلخ شویم. زمان مقایسه ما با نوع بشر است.

سخن پایانی

همانطور که ذکر شد انسان سالم نیازمند طی سلامت و موفق هریک از مراحل در زمان خود است. اگر به هر دلیل در یکی از این مراحل مانده باشیم روان درمانی طولانی مدت می تواند کمک کند مهارتهای ما در آن مرحله افزایش یابد. 

از طرفی این امکان وجود دارد که تحت تاثیر حوادثی با دیدن آسیب های روانی، فرد دچار پسرفت رشدی شود.

اگر به ازدواج به شکل یک نهاد اجتماعی که نیازمند هم پوشی و هم افزایی است (نه صرفا فرصتی برای ارضای نیازهای جنسی و فرزند آوری) نگاه کنیم، فرد برای اینکه مناسب ازدواج باشد باید تا مرحله ششم رشد را به سلامت طی کند. 

در پایان از شما دعوت می کنم در صورت علاقمندی به موضوع فایلهای مربوط به فصل اول شبهای روشن را در کانال تلگرام پادکست های و یا کست باکس دکتر سرگلزایی بشنوید. این مراحل را با مثالهای بیشتری توضیح داده اند.

پاورقی:

تعریف رشد از انجمن روان شناسی آمریکا (Growth): 1- سلسله تغییرات فیزیکی که از زمان لقاح تا بلوغ رخ می دهد. 2- توسعه هر موجودی به سمت وضعیت بالغ خود.

تعریف روان شناسی رشد از انجمن روان شناسی آمریکا (Developmental Psychology):

روانشناسی رشد انسان ها را در طول عمر مطالعه می کند. روانشناسان رشد بر رشد انسان و تغییرات در طول عمر، از جمله رشد فیزیکی، شناختی، اجتماعی، فکری، ادراکی، شخصیتی و عاطفی تمرکز دارند.

اریک اریکسون یکی از نظریه پردازان این حوزه است. 

به تفاوت دو کلمه Growth و Development در تعاریف بالا دقت کنیم.

4 دیدگاه دربارهٔ «8 مرحله رشد روانی اجتماعی»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

اسکرول به بالا