کوچینگ شناختی رفتاری

CBC
کوچ مه سا

نویسنده و مترجم: مه سا حریری

کوچ رشد بانوان با تخصص روابط، مدیرعامل خانه رشد دایان

طراح و ارائه دهنده کارگاههای ویژه “کوچینگ و یوگای تاب آوری

مقدمه

مدتی بود کنجکاو بودم و به دنبال رویکردی در کوچینگ می گشتم که خطای فردی کوچ را کاهش داده و برای مراجعانی که تاکنون با کوچینگ آشنایی نداشتند، اثربخشی بیشتری را ارائه دهد. اولین مواجهه من یک سال قبل با کتاب هوش مثبت بود و همین طور حضور در کارگاه هنر نگه داشتن فضا و آشنایی با تکنیک های مختلف آن. به مدت یک ماه تمرینات هوش مثبت به همراه تمرینات روزانه یوگا چنان تغییری در سبک زندگی و تاب آوری من داشت که شگفت زده شدم. دوبار هم در سال گذشته رویکردهای ترکیبی که در دوره های سه روزه MLT دانشگاه رایت برگزار می شد را تجربه کردم که بسیار مفید بود. در نیمه نخست سال کمابیش از آموخته های این سه منبع ارزشمند در جلسات و زندگی شخصی ام بهرمند می شدم.

تا شرایط سخت شش ماه دوم سال گذشته زمانیکه به افراد زیادی جلسات گفتگوی کوچینگی رایگان هدیه دادم و سعی داشتم با تکیه بر دو مهارت گوش دادن فعال و همدلی باری از روی ذهن هم وطنانم بردارم.

جستجوی من در آن زمان شکل و هدف تازه ای پیدا کرد، با مفاهیمی همچون سندروم گناه بازمانده، تروما (ترومای پیچیده، ترومای نیابتی و…)، تاب آوری و … بیشتر آشنا شدم و بیشتر خواندم. در زمستان 1401 شانس حضور در دوره ی 8 هفته ای که شخص شیرزاد چمین کوچ ایرانی و نویسنده کتاب هوش مثبت ارائه می کرد، را پیدا کردم. حضور در این دوره و استفاده از پلتفرم یکپارچه و تمرینات روزانه این دوره تجربه ای بسیار متفاوت از خواندن کتاب بود. همه ی آنچه که دنبال آن بودم به لحاظ اثربخشی در دوره طراحی شده توسط شیرزاد بود و متاسفانه که چقدر به علت عدم دقت به اصل محتوا که به زبان انگلیسی ارائه می شود برداشت های غلط و گاه آسیب رسان از آن را در ایران می بینیم. یکی از زیرساخت های این دوره نیز علوم شناختی – رفتاری بود.

در حالیکه چندماهی بود از روشهایی که آموخته بودم در جلسات کوچینگ فردی استفاده می کردم، اثربخشی دوره شیرزاد باعث شد تمرکز بیشتری روی مطالعه و تمرین شیوه های مختلف جدید از جمله CBC یا کوچینگ شناختی – رفتاری داشته باشم. در این نوشته سعی دارم خلاصه ای از مفاهیم و تعاریف را برای شما بازگو کنم. همین طور اگر کوچ هستید از شما دعوت می کنم برای تجربه این رویکردها با من در کوچینگ فردی یا گروهی همراه شوید و بدانید که مسیر استفاده متبحرانه از این روشها بسیار طولانی اما جذاب و شگفت انگیز است. سفریکه تاکنون برای من یکسال از شروع آن گذشته است. 


 

کوچینگ شناختی-رفتاری (CBC) چیست؟  

Cognitive Behavioral Coaching

این رویکرد بر اساس درمان شناختی رفتاری (CBT) شکل گرفته است. بنابراین برای شناخت آن لازم است ابتدا با این شیوه درمانی کمی آشنا شویم.

تعریف درمان شناختی رفتاری (CBT):

(منبع APA)

درمان شناختی رفتاری (CBT) نوعی درمان روانشناختی است که نشان داده شده است برای طیف وسیعی از مشکلات از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، مشکلات مصرف الکل و مواد مخدر، مشکلات زناشویی، اختلالات خوردن و بیماری های روانی شدید موثر است. پژوهش های متعدد نشان می دهد که CBT منجر به بهبود قابل توجهی در عملکرد و کیفیت زندگی می شود. در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است که CBT به اندازه سایر اشکال روان درمانی یا داروهای روانپزشکی یا حتی بیشتر از آنها موثر است.
 

تاکید بر این نکته مهم است که پیشرفت‌ها در CBT بر اساس تحقیقات و عملکرد بالینی انجام شده است. در واقع، CBT رویکردی است که شواهد علمی فراوانی برای آن وجود دارد مبنی بر اینکه روش‌هایی که توسعه یافته‌اند در واقع تغییر ایجاد می‌کنند. به این ترتیب، CBT با بسیاری از اشکال دیگر درمان روانشناختی متفاوت است.

CBT بر چندین اصل اصلی استوار است، از جمله:

  1. مشکلات روانشناختی تا حدی بر اساس شیوه‌های فکری معیوب یا غیر مفید است. 
  2. مشکلات روان‌شناختی تا حدی مبتنی بر الگوهای آموخته‌شده از رفتار غیرمفید است.
  3. افرادی که از مشکلات روان‌شناختی رنج می‌برند، می‌توانند راه‌های بهتری برای کنار آمدن با آن‌ها بیاموزند و از این طریق علائم آنها را تسکین دهند. در زندگی آنها موثرتر شود.

درمان CBT معمولاً شامل تلاش هایی برای تغییر الگوهای تفکر است. این استراتژی ها ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • یادگیری شناخت تحریف‌های خود در تفکر که باعث ایجاد مشکلات می‌شود و سپس ارزیابی مجدد آنها در پرتو واقعیت.
  •  به دست آوردن درک بهتر از رفتار و انگیزه دیگران. 
  • استفاده از مهارت‌های حل مسئله برای رویارویی با موقعیت‌های دشوار. 
  • یادگیری برای توسعه بیشتر احساس اعتماد به توانایی های خود.

درمان CBT همچنین معمولاً شامل تلاش هایی برای تغییر الگوهای رفتاری است. این استراتژی ها ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • رویارویی با ترس ها به جای اجتناب از آنها. 
  • استفاده از ایفای نقش برای آماده شدن برای تعاملات بالقوه مشکل ساز با دیگران. 
  • یادگیری آرام کردن ذهن و آرام کردن بدن.

همه CBT ها از همه این استراتژی ها استفاده نمی کنند. در عوض، روان‌شناس و درمانجو با هم، به شکلی مشترک، برای ایجاد درک مشکل و ایجاد یک استراتژی درمانی کار می‌کنند.

CBT بر کمک به افراد برای یادگیری اینکه درمانگر خود باشند، تأکید دارد. از طریق تمرینات در جلسه و همچنین تمرینات یا “تکالیف” خارج از جلسات، به مراجع کمک می شود تا مهارت های مقابله ای را توسعه دهند، به موجب آن می توانند یاد بگیرند که تفکر، احساسات مشکل ساز و رفتار خود را تغییر دهند.

درمانگران CBT بر آنچه در زندگی فعلی فرد می گذرد، تأکید می کنند، نه آنچه که منجر به مشکلات او شده است. مقدار معینی از اطلاعات در مورد تاریخچه فرد مورد نیاز است، اما تمرکز در درجه اول بر حرکت رو به جلو در زمان برای ایجاد راه های موثرتر برای مقابله با زندگی است.

تا همین جای تعریف این شیوه درمانی می بینید که چقدر امکان اثربخشی بیشتر در زمان کوتاه تری را فراهم می کند و تا چه میزان با رویکردهای کوچینگی که ما آموزش دیدیم همسو است. اما صحبت ما درباره این روش درمانی نیست بلکه درباره رویکرد کوچینگی برگرفته از آن است. در ادامه به تعریف کوچینگ شناختی-رفتاری می پردازیم. نکته اصلی این روش در این نقل قول دیده می شود:

“ما نه از وقایع، بلکه از باورهایی که در مورد آنها داریم ناراحت می شویم.”

اپیکتتوس، فیلسوف رواقی یونانی

بنابراین، کوچینگ شناختی رفتاری چیست؟

(منبع این بخش)

همیشه دو رویکرد وجود داشته است که برای روانشناسان درمانی در دسترس هستند: شناختی و رفتاری.

رویکردهای شناختی بر افشای آنچه در ضمیر ناخودآگاه ما می گذرد تمرکز دارد. رویکردهای رفتاری به پاسخ‌های ما به محرک‌ها می‌نگرند – اینکه چگونه رویدادهای خارجی باعث ایجاد نتایج رفتاری می‌شوند.

هر رویکردی نقاط قوت و ضعف خود را دارد. چه می شود اگر بتوانید مزایای هر دو را با هم ترکیب کنید. این کار را درمان شناختی رفتاری انجام می دهد. منشا آن در درمان رفتاری عاطفی منطقی آلبرت الیس (REBT) نهفته است. از آن زمان، محققان و درمانگران انبوهی از ابزارها و شواهد را مبتنی بر تحقیق برای اینکه چه چیزی و چه زمانی کار می‌کند، بر این پایه‌ها بنا نهاده‌اند.

این شیوه تمرین‌ها، فعالیت‌ها و مدل‌هایی را ارائه می‌دهد که به کوچ اجازه می‌دهد تا به مراجعان خود کمک کند تا افکار، احساسات و رفتارهای غیرمفید را شناسایی و به چالش بکشد.

این رویکرد کوچینگ با این بینش شروع می شود که رویدادها می توانند افکار منفی را تحریک کنند. اینها منجر به احساسات منفی می شود. و احساسات منفی منجر به رفتارهای غیر مفید می شود. آسیب واقعی زمانی رخ می‌دهد که آن رفتارها به نتایجی منجر می شود که باعث ایجاد افکار جدید خواهند شد. نتیجه نهایی می تواند اثرات مزمنی بر سلامت عاطفی، ذهنی و جسمی ما داشته باشد. (یک چرخه معیوب! – مترجم)

کوچینگ شناختی رفتاری توالی رویداد-تفکر-عاطفه-رفتار را قطع می کند. این به مراجع دیدگاه جدیدی در مورد ریشه های مشکل خود می دهد. و مانند تمام کوچینگ ها، هدف آن این است که در نهایت به مراجع توانایی دستیابی به پتانسیل کامل خود را بدهد.


 

ABCDE – مدل اصلی کوچینگ رفتاری شناختی

مدل ABCDE به تنهایی با ارزش ترین بخش مجموعه ابزار این رویکرد است. درک آن آسان است. به همان اندازه آسان است که ببینید چگونه و چرا کار می کند. این بخش از منبع قبلی و بر اساس کتاب جیبی “کوچینگ رفتاری شناختی از دوروتی اسپری” است.

فعال کردن رویداد یا موقعیت

ما می دانیم که مشکل از خود رویداد ناشی نمی شود. اما اولین قدم این است که کوچ به مراجع خود کمک کند تا تشخیص دهد چه موقعیت‌ها یا رویدادهایی باعث پاسخ‌های ناخواسته می‌شوند. یک کوچ همچنین بررسی خواهد کرد که چه افکار و احساساتی در نتیجه رویداد فعال کننده ایجاد می شود.

باورها

اغلب کوچ پس از بررسی عواقب به این موضوع می رسد. اما در اعماق مراجع خود، کوچ باور یا الگوی فکری ریشه‌ای پیدا می‌کند که رویدادهای خاصی را به پیامدهای ناخواسته مرتبط می‌کند. اینها چیزی است که آنها در مرحله اختلاف به چالش خواهند کشید. نمونه های معمولی عبارتند از:

  • من باید کامل باشم
  • من نیاز دارم قوی باشم
  • مردم مرا دوست نخواهند داشت مگر اینکه…
  • باید خیلی تلاش کنم
  • امثال من نمیتونن…

عواقب

عواقب درونی و بیرونی باورها بر رویدادهای فعال کننده چیست؟

پیامدهای داخلی عبارتند از:

  • احساس گیر افتادن
  • عصبانی شدن
  • احساس دلشوره
  • ناراحت شدن
  • احساس ناامیدی
  • احساس بی عدالتی

پیامدهای خارجی می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • داد زدن
  • عقب نشینی
  • اشک ریختن
  • عجله در یک کار
  • اشتباه کردن
  • به تعویق انداختن کارها

اختلاف نظر

دوروتی اسپری، 10 تحریف شناختی را که بر تفکر ما تأثیر می گذارد، توضیح می دهد. حتی اقدامی ارزشمندتر ارائه می کند: او همچنین راه‌هایی را پیشنهاد می‌کند که یک کوچ می‌تواند با آنها مخالفت کند. من فقط یک مثال انتخاب ارائه می کنم:

تفکر “همه یا هیچ” جایی است که ما به دو قطب متضاد فکر می کنیم و هیچ گزینه یا جایگزینی را نمی بینیم. اگر در این حالت قفل شوید هیچ راه وسطی برای شما وجود ندارد. اسپری به کوچ پیشنهاد می‌کند که شواهد قطب‌ها را به چالش بکشد، و راه‌هایی برای دیدن سایه‌ها و رنگ‌های بین آن‌ها ارائه می‌کند.

تبادل

آخرین گام این است که کوچ تکنیک هایی را به کار گیرد تا به مراجع کمک کند تا افکار جدید، با تدبیر و متعادل را برای الگوهای فکری قدیمی و تحریف شده خود بپذیرد. به نظر من این سخت ترین بخش به نظر می رسد و باز هم کتاب اسپری ایده های زیادی به شما می دهد.


و نگاهی دیگر به CBC

کمی بیشتر درباره کوچینگ شناختی رفتاری این بار از زبان محمدرضا مقدسی مترجم کتابی با همین نام نوشته مایکل نینان: (متن نسبت به منبع کمی ویرایش ادبی شده)

افکار غیر مفید، فرضیات، باور های اساسی و کلیه عوامل مربوط به گذشته که به مشکلات فعلی شخص منجر شده و عزت نفس او را پایین آورده است قابل تغییر نیستند. اما باورهای کنونی و رفتارهایی که باعث ادامه این مشکلات میشوند قابل تغییر هستند و اگر چه دلایل اولیه مشکلات افراد میتواند دیدگاه مفیدی در مورد مشکلات فعلی آنها ارائه دهد، ولی بندرت میتوانند روش موثری برای پیشرفت ارائه دهند.

رفتارها و عملکرد شخصی که از باورهای غیرمفید حمایت میکند نقش مهمی در باقی ماندن مشکلات او بعهده دارند. رفتار شما نشانگر افکار شماست. بطور خلاصه در CBT تغییر در رفتار و ذهنیت هر دو مهم هستند آنچه که در جلسات(کوچینگ یا درمانگری) میتواند بعنوان راههای جدید و امتحان کردن آنها در موقعیتهای واقعی سودمند باشد، باید برای مراجعین و کاربران توضیح داده شود کوچ و کوچی هر دو با همفکری یکدیگر جلسات را پیش ببرند زیرا که این روشها تاثیرات عمیق تر و سریع تری در پروسه تغییرات خواهد داشت.

این روش به نوعی “مشارکت تجربی” است که برای حل مشکلات نیاز به هر دو حوزه کوچینگ و درمانگری دارد و نه فقط یکی از آنها. “مشارکت تجربی مانع ایجاد این بدذهنی و کج اندیشی در مراجعین می شود که درمانگر و یا کوچ وظیفه ی برطرف کردن مشکلات آنها را دارد و خودِ مراجع یک موجود منفعل است”.

در کوچینگ شناختی-رفتاری تاکید بر این است که باورها و فرضیات باید در زندگی واقعی افراد آزمایش شود تا با جمع آوری اطلاعات و شواهد، درست یا غلط بودن این باورها را بشناسیم و در ادامه اگر خوب هستند از  آن باورها حمایت کنیم و اگر نه آنها را تغییر دهیم و یا دور بیندازیم.

بر اساس رویکرد CBT ممکن است علم و دانش به تنهایی نتواند به همه سوالات مهم مربوط به موقعیتهای انسانی پاسخ دهد. راههای دیگری به غیر از علم و دانش برای رسیدن به آگاهی وجود دارد. ادبیات، هنر و فلسفه و علایق پرشور و ارزشهای اصلی ما میتوانند بینش و روشنگری ما را در خصوص تجربیات درونی مان افزایش دهند. این همان امیدوار کننده ترین مسیر به سمت درک ماهیت زندگی و اشیاء تاحدودی مسیری درونی است.

اما رویکرد رفتاری-شناختی در کوچینگ بعنوان یک فرآیند مشارکتی برای حل مسئله که بر روی کسب نتیجه مطلوب و مورد انتظار هر دو طرف (کوچ و مراجع) متمرکز است توضیح داده میشود. کوچ نشان میدهد که چگونه مدل کوچینگ رفتاری شناختی (CBC) برای نگرانیهای کوچی و رسیدن به اهدافش میتواند کاربردی باشد.

در این روند بسیار مهم است به جای سرزنش طرز تفکر و احساس دیگران، مسئولیت افکار واحساسات و رفتار خود را بپذیرد. عدم پذیرش مسئولیت یکی از مهمترین دلایلی است که کاربرد CBC را بی اثر میکند.

در CBC کمک میشود تا برخورداران فواید و مزایای تغییر در افکار و رفتار خود را ببینند و درک کنند و به جای ماندن در وضعیت ناخوشایند قبلی، انگیزه ذاتی خود را برای ایجاد تغییر تقویت کنند. به این طریق مراجع (کوچی) خودش عامل تغییر میشود به جای اینکه توسط کوچ هدایت شود.

در واقع در CBC به نوعی مسئولیت پذیری و معنای واقعی مسئولیت آموزش داده می شود.

“مسئولیت” تعهدی است که هرچقدر هم سخت باشد شخص برای تحقق وعده ها و ایجاد نتایج در نظر گرفته شده، خودش را 100 درصد به آن پایبند میداند. در واقع همین تعهد است که باعث تغییر می شود.

از جمله عواملی که باعث موفقیت مراجع  میشود و در نظر آنها در روابط ارجح است اینست که:
1- مورد توجه و احترام باشد.
2- کوچ باید برای او الهام بخش موفقیت باشد.

در CBC طرفین ایده ها و نظرات خود را در میان میگذارند و اهمیت فضای مشارکتی از این طریق مورد تاکید قرار میگیرد. بهتر است کوچ در نظر داشته باشد که گاهی ممکن است ایده هایی که مطرح میکند زیر سوال برود و یا به چالش کشیده شود در این صورت باید این چالش ها را بپذیرد. البته باید بپذیرد که گاهی رفتار، عقاید و احساسات در امر کوچینگ تداخل خواهد داشت.

گاهی در روابط کوچ و کوچی تنش ها و اختلالاتی بوجود می اید که آنرا “فرارابطه” مینامد و قابل برطرف شدن است هر چه روابط بین کوچ و کوچی دوستانه تر(خارج از اِعمال وظیفه) باشد، زودتر این تنش ها خاتمه می یابد.

اصولًا هر فرایند و روابطی که فقط مبتنی بر انجام وظیفه و خالی از روح و عاطفه باشد، تنش و سرزنش بیشتر و تفاهم کمتری بهمراه دارد و دیرتر به نتیجه مثبت خواهد رسید. در نهایت بایستی بخاطر داشته باشیم مسئولیت اصلی شروع و حفظ روند فرایند کوچینگ برعهده کوچ می باشد.

 

آشنایی با رویکردهای موج سوم کوچینگ

این بخش برگرفته از رویدادی در هفته کوچینگ 2023 است که توسط جاناتان پسمور، نویسنده “کتاب موج سوم، کوچینگ شناختی-رفتاری” ارائه شده است. این بخش بطور خلاصه برای مراجعات آتی و پژوهش های بیشتر شخصی شما آمده است. 

شما می توانید اجرای بخشی از این رویکرد را با ابزار های ترکیبی در کارگاه 8 هفته ای “کوچینگ و یوگای تاب آوری” تجربه کنید.

موج سوم CBC چیست؟

  • با شناخت، احساسات و رفتار کار می کند.
  • به جای غلبه بر علائم یا فقط کنار آمدن، روی رشد و شکوفایی تمرکز می کند.
  • موازی با روانشناسی مثبت گرا (سلیگمن، 2001) است.
  • پایگاه شواهد (پژوهش محور) قوی دارد.

رویکردهای رفتاری شناختی موج سوم (و فراتر از آن)

  • کوچینگ ذهن آگاهانه
  • کوچینگ مبتنی بر شفقت
  • کوچینگ پذیرش و شفقت (ACT)
  • کوچینگ رفتاری دیالکتیکی (DBT)
  • کوچینگ طرحواره
  • کوچینگ فراشناختی
 
  • کوچینگ علوم اعصاب
  • کوچینگ انگیزشی
  • کوچینگ نسل سوم

 

سخن پایانی

همانطور که مشاهده کردید رویکرد CBC بسیار برای ماآشناست! انگار که بسیاری از دروس ما در کوچینگ بدون آنکه مستقیما به این رویکرد و منبع اشاره کرده باشند مبتنی بر آگاهی ها و پژوهش های آن بوده اند. برای من که همان “حس غریب آشنا” را داشت!
اما به لحاظ اثربخشی در زمان کوتاه تر، آنرا بطور مشخص در زندگی شخصی و حرفه کوچینگم بسیار موثرتر دیدم. البته توصیه شخصی من بنا بر یادگیری از اساتید مطرح روان شناسی این است که در جعبه ابزارمان تنها یک رویکرد و یک ابزار نداشته باشیم، بنا بر موقعیت، موضوع و مراجع می توانیم رویکرد و ابزاری متناسب با آن انتخاب کنیم.

اگر تنها ابزاری که در دست دارید یک چکش باشد، تمایل پیدا خواهید کرد که همه چیز را به شکل میخ ببینید!

مازلو

همین طور از یونگ نقل می شود که در سخنرانی اشاره کرد:

“من یونگی نیستم، شماهم نباشید!”

و در ادامه افزود بسته به مراجع خودش هم ممکن است در جلساتی از روش فروید یا سایرین استفاده کند و هیچ تعصبی روی رویکرد خودش هم ندارد!

این گفته ها درس بزرگی برای بی تعصب ماندن ما نسبت به رویکردها و ابزارها (حتی افراد و آکادمی ها) دارد. من شخصا این دیدگاه را ترجیح می دهم که طرفدار هیچ چیز نباشم، تلاش کنم بیشتر یادبگیرم و ببینم کدامیک کجا کار می کند!

همان طور که در مقاله تاب آوری نوشتم، به نظر می آید در شرایط فعلی جامعه ابزارهایی مثل کوچینگ شناختی-رفتاری، کوچینگ ذهن آگاهانه و تاب آوری می تواند برای مراجعان بسیاری به ما کوچ ها کمک کند. بویژه یادآور می شوم، به نظرم تروما آگاه بودن کوچ – نه به معنی درمان تروما در کوچینگ، که امکان پذیر نیست!- بلکه به معنی آگاه بودن کوچ از اثرات تروما بر مراجع در فرآیند کوچینگ، این روزها بسیار مهم است. (یادآوری: تروما در محدوده مرزهای کوچینگ نیست!)

09100200757
جهت ثبت نام در کارگاه در واتساپ به ما پیام دهید

6 دیدگاه دربارهٔ «کوچینگ شناختی رفتاری»

  1. لذت بردم از خوندن مقاله. انسجام بخش تالیفی و متون ترجمه شده، بسیار بالا بود و مهسا جان خوشحالم که نوشتی.

    1. سپاس الهام جانم نظرت برام بسیار ارزشمنده و انگیزه بخش برای ادامه این روند. خوشحالم که پسندیدی

    1. بله دقیقا عاطفه جان، رویکردش در برخی موارد مثل باورها عمیق تره و رفتار گرا تر – یا اقدام محورتر
      سپاسگزارم از همراهیت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

اسکرول به بالا